آیا میدانید که از نگاه امیرالمومنین، عدالت برترین کارکرد یک حکومت است و اساساً با درشتی و زور و شمشیر نمیتوان مردم را اصلاح کرد، که با برقراری عدالت باید به این مهم همت گماشت؟ شاید برای خیلیها این سئوال پیش بیاید که حضرت امیر علیه السلام، چه نگاهی به عدالت داشته و چه شاخصههایی برای آن در نظر گرفته است. در این باره با دکتر دلشاد تهرانی به گفتگو نشستهایم. دکتر مصطفی دلشاد تهرانی از موسسین دانشگاه علوم حدیث تهران و مدیر گروه نهج البلاغه این دانشگاه است. وی تالیفات بسیاری در زمینه تاریخ زندگی امیر المومنین و نهج البلاغه دارد. وی عدالت را با توجه به آموزههای امیرالمومنین بنیاد اصلی زندگی آدمیان میداند و معتقد است حضرت علی (ع) فقط برای برپایی عدالت حکومت را پذیرفتند.
• عدالت از نگاه امیر المومنین چگونه تعریف میشود؟
مجموعه آموزههای حضرت را که مرور میکنیم، در نگاه امیرالمؤمنین (ع) هیچ چیزی مثل عدالت و عدالت خواهی قدر و قیمت ندارد و هیچ چیز در جایگاه و اهمیت با عدالت برابری نمیکند. امام عدالت خواهی را از هر کار نیک و از هر تلاش در راه خدا برتر و بالاتر میداند. در حکمت ۳۷۴ نهج البلاغه به صراحت این را بیان کرده است. امیرالمؤمنین (ع) عدالت را بنیاد اصلی زندگی آدمیان میداند و معتقد است که بدون عدالت هیچ چیز سالم نیست، نه زندگی فردی نه اجتماعی و نه هیچ حوزۀ دیگر. اصلاً در آموزههای امیرالمؤمنین (ع) اینطور وارد شده: العدل حیاه. عدالت زندگی است. یعنی آنجایی که عدالت نیست، اصلاً زنده بودن و زندگی کردن بیمعنا است. زندگی با عدالت معنا پیدا میکند. بیانی از امیرالمؤمنین (ع) وارد شده که اصلاً چرا خداوند عدالت را بنیاد نهاده و خواسته عدالت صورت بگیرد؟ فرموده که جعل الله سبحانه.... خدای پاک از هر کاستی عدالت را بر پا دارندۀ مردمان، مایۀ دوری آنان از ستم و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داده است.
• امیرالمومنین عدالت را از چند منظر مورد توجه قرار میدادند؟
منظور امیرالمؤمنین (ع) این است که بسامانی جامعه و سلامت روابط و مناسبات آن در حوزههای گوناگون فردی، اجتماعی، سیاسی، مدیریتی، قضایی، فرهنگی، اقتصادی و همچنین پیشرفت و تعالی فردی و اجتماعی همه در گروی عدالت است. بدین منظور که اگر عدالت نباشد، هیچ چیز سالم نخواهد بود. حتی امیرالمؤمنین (ع) در بیاناتشان راهی برای سلامت جامعه داده است که با راههایی که معمولاً دنبال میشود، تفاوت اساسی دارد. حضرت علی (ع) معتقد است که اگر قرار باشد جامعه، حکومت، سیاست و بقیۀ امور درست بشود، راه آن عدالت است، با زور، فشار، تهدید و دستور نمیشود کسی یا جامعهای را درست کرد. به تعبیر حضرت اینجا خیلی روشن است که عدالت در واقع ظلمها را کاهش و گناهان را کم میکند. اگر کسانی دنبال این هستند که گناه کم شود، چه گناه فردی و چه گناه اجتماعی، فقط یک راه دارد و آن برپایی عدالت است.
• چطور عدالت میتواند زندگی باشد؟
امیرالمؤمنین (ع) تعبیر میکنند عدالت، روشنی چراغ اسلام است. یعنی اسلام چراغی است و با چراغ خاموش نمیشود کسی را راه برد و هدایت کرد. امیرالمؤمنین (ع) وقتی که سخن از دین، ایمان، نیکی و درستی به میان میآورد، آن را به عدالت گره میزند. در واقع نگاه امام این است که با وجود بیعدالتی هیچ چیز در جای خودش نخواهد بود و حقوق و حدود به راحتی زیر پا گذاشته خواهد شد و هیچ چیز به سامان نخواهد بود. اما بر اساس آموزههای قرآنی و نبوی، عدالت را به تراز حیات، ملاک سلامت و معیار تعالی انسانیّت و مدنیّت میداند. عبارتی حضرت امام علی (ع) در عهد نامۀ مالک اشتر دارند که بسیار در خور توجه است. میفرمایند: من از رسول خدا بارها شنیدم که میفرمودند: هرگز پاک و ارزشمند نخواهد شد، جامعهای که در میان آن جامعه، بیآنکه بترسند، و در گفتار درمانند، حقّ ناتوان را از نیرومند نگیرند. با چنین نگرشی، حیات همۀ امور وابسته به عدالت است و جامعۀ فاقد عدالت از منظر امام علی (ع)، جامعهای مرده است. زمین بیعدالت مثل زمین خشک و کشتزار بیحاصل است. در نگاه امام علی (ع) با عدالت است که زمین زنده میشود و سرزمینها آباد میشود، مردمان و جوامع به درستی برپا میشوند، زمینۀ تحقق اخلاق، پیشرفت، توسعه، رشد و تعالی همه در سایۀ عدالت فراهم میشود. جالب اینجاست که اصلاً حضرت حکومت را برای عدالت میخواهد و عبارات متعددی از حضرت وارد شده که بخشی از آن در نهجالبلاغه آمده است و این است که از نگاه امام علی (ع) حکومت از لنگه کفش پاره، از آب بینی بز، از برگ جویده شده در دهان ملخ، از استخوان خوک در دست جذامی، از گیاه خشکیده بیارزشتر است، مگر اینکه به وسیلۀ حکومت بشود عدالت را بر پا کرد. این نگاه امیرالمؤمنین (ع) به عدالت است. نکتۀ دوم این است که نگاه حضرت به عدالت، یک نگاه گسترده است، عدالت را محدود نمیبیند.
• منظور از عدالت گسترده چیست؟
نگاه امام علی (ع) این است که عدالت تدبیرکنندهای است عمومی و فراگیر که همه چیز را زیر پوشش خودش به سامان میآورد و در سایۀ عدالت، همگان به درستی بهرهمند میشوند و به حقوق شایستۀ خودشان میرسند، عبارتی از حضرت در حکمت ۴۳۷ نهج البلاغه داریم که عدالت تدبیرکنندهای فراگیر است، یعنی در پرتو تدبیر کنندهای فراگیر، همه مردم از سامان سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، اجتماعی، قضایی و فرهنگی درست و به جا برخوردار میشوند و برکتها فراگیر میشود. نگاه امام علی (ع) این است که با عدالت کار شهروندان و مردمان اصلاح میشود. به سبب عدالت است که برکتها دو چندان و چند برابر میشود. در عبارات امام است که با هیچ چیز مثل عدالت شهرها آبادان نشده و هیچ چیز نمیتواند جایگزین عدالت شود. همه چیز باید در پیوند با عدالت باشد.
• عدالت امیر المومنین در اجرا چه ضروریاتی داشت؟
نکتۀ سوم این است که امیرالمؤمنین (ع) با عدالت پنج مفهوم را لحاظ میکند. یعنی در عبارات و راه و رسم امام پنچ چیز در مفهوم عدالت دیده میشود و اگر قرار است عدالت را مطرح کنیم و به دنبال عدالت باشیم، حتماً باید این پنج چیز را دنبال کنیم.
مفهوم اول قرار دادن و قرار یافتن هر چیز در جای خودش است. یعنی عدالت به این مفهوم است که هر کسی و هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد، مثلا در سازمانی، نهادی، دستگاه دولتی و غیردولتی کسانی هستند، مدیرانی هستند که در جای خودشان نیستند، این بیعدالتی است، و این بیعدالتی منشأ همۀ فسادها میشود. مفهوم دوم، انصاف و داد است، یعنی اگر قرار است عدالتی معنا پیدا کند، باید در همه جا انصاف و داد رعایت بشود. انصاف به معنای این است که ما همه چیز را نصف به نصف بخواهیم، یعنی اگر برای خودمان خوبی، کرامت و خیر میخواهیم، برای دیگران هم بخواهیم، اگر برای خودمان بدی، بیاحترامی و بیکرامتی نمیخواهیم، برای دیگران هم نخواهیم. نصف به نصف داد همه را بدهیم و بیانصافی نسبت به هیچ کس و هیچ چیز روا نشود.
سومین مفهوم عدالت در نگاه امیرالمومنین (ع) مساوات است. یعنی در حقوق عمومی، در برابر قانون، همه مساوی باشند. مثلاً در نامۀ ۵۹ نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) این معنا از عدالت را بیان کردند: باید کار مردم در آنچه که حق و قانون است، نزد تو یکسان باشد.
چهارمین مفهوم عدالت در نگاه امیرالمومنین (ع) رعایت حقوق و رساندن هر ذی حقی به حقّ خودش است، یعنی هر انسانی، هر موجودی و هر چیزی که دارای حقوق است، حقش به او داده شود. این در واقع یکی از مفاهیم اساسی عدالت است. امیرالمومنین (ع) بیانی دارند که در خطبۀ ۲۱۶ نهج البلاغه وارد شده است: باید زمام داران حقوق مردم را رعایت بکنند و مردم هم حقوق زمام داران را ادا بکنند.
مفهوم پنجم عدالت میانه روی و اعتدال است، یعنی اگر قرار است عدالت در همۀ مفاهیمش تحقق پیدا کند، هیچ نوع افراط و تفریطی نباید صورت بگیرد. امیرالمومنین (ع) بیانی دارند که فرمودند: علیک بالقصد فی الامور، فمن عدل عن القصد جار و من اخذ به عدل؛ بر تو باد به میانه روی در کارها، زیرا هر که از میانه روی، روی برگرداند، ستم کرده، هر که به میانه روی پایبند بشود، به عدالت رفتار کرده است. مشخص میشود که یکی از مفاهیم عدالت، اعتدال و میانه روی است.
• عدالت چطور میتواند تحقق پیدا کند؟
در نگاه امیرالمومنین (ع) عدالت نمیتواند تحقق پیدا کند مگر با ملازماتی؛ یعنی چند امر در عدالت تنیده شده و عدالت بدون آنها نمیتوانند تحقق پیدا کند. آن چند امر عبارت است از: آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. در اندیشه و سیرۀ امام علی علیه السلام امکان ندارد عدالت محقق بشود مگر اینکه آزادی در معنای حقیقی و وسیع آن پاس داشته بشود و اخلاق حاکم بشود. به محض اینکه ما یک امر اخلاقی را زیر پا بگذاریم و خلاف اخلاق انجام بدهیم، عدالت هم نقض میشود. سوم حقوق است، اگر حقوق را در همۀ عرصههای آن شناختیم و تعریف کردیم و حقوق همگان و همه چیز را رعایت کردیم، آن وقت عدالت محقق میشود، و چهارم قانون است. امکان ندارد عدالت با زیر پا گذاشتن قانون، با دور زدن قانون تحقق پیدا کند. در اندیشه و سیرۀ امام علی (ع) اینطور است که همۀ افراد در یک جامعه باید تابع قانون باشند، هیچکس نباید بیرون از قانون باشد. به محض اینکه کسی یا دستگاهی فرا قانون بشود، عدالت هم نقض خواهد شد. اینها ملازمات عدالت در اندیشه و سیرۀ امیرالمومنین (ع) است. نکتۀ دیگر اینکه امیرالمومنین (ع) معتقد است که اگر بخواهیم عدالت اجرا بشود، نباید نگاه تجزیهای به عدالت صورت بگیرد. عدالت تنها زمانی میتواند محقق شود که همۀ وجوه عدالت در نظر گرفته بشود. عدالت فردی، اجتماعی، سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، قضایی و عدالت فرهنگی. اگر همۀ اینها با هم دیده شد، همۀ اجزای اینها تعریف شد و برای همۀ اینها برنامه ریزی شد، و آن برنامه عملیاتی شد، قطعاً عدالت محقق میشود و در پرتو عدالت رفاه، امنیت، رشد، تعالی و اخلاق میآید و همه چیز محقق خواهد شد.
• حکومت عدل علوی و حکومت جور اموی چه تفاوتهایی با هم داشتند؟ و چه نمودهایی در جامعۀ اسلامی داشتند؟ حقوق مردم در این حکومتها چه بود؟
اگر بخواهیم شاخصههای یک حکومت علوی و حکومت جور را که اصطلاحاً گفته میشود حکومت اموی، روشن بکنیم در همین عدالت خلاصه میشود و میتوان همۀ آن شاخصهها را در عدالت گنجانید. مثلاً در حکومت علوی، در عرصۀ عدالت اجتماعی حقوق و حدود همه تعریف شده و به هیچ کس ستمی در عرصۀ جامعه صورت نمیگیرد. مدارای اجتماعی وجود دارد و حکومت با مردم به رفق و مدارا رفتار میکند، حکومت با مردم رفتار خشونت آمیز و سرکوبگرانه ندارد، امّا حکومت اموی شاخصهاش سرکوبگری و تندی است. حدیثی از امام صادق (ع) در اصول کافی داریم که خیلی روشن این قضیه را بیان کرده است: یکی از اصحاب امام صادق (ع) برای دعوت به دین، در رفتار مدیریتی به سمت تندی میل کرده بود، امام صادق (ع) او را خواستند و به او فرمودند: آیا نمیدانی که حکومت بنی امیّه بر سه اصل استوار بوده است؛ بر شمشیر، خشونت و ستم و جور. یعنی اگر در حکومتی این سه معیار اداره جامعه باشد، آن حکومت، حکومت اموی است. بعد فرمودند: آیا نمیدانی مدیریت و ادارۀ جامعه بر چه چیزهایی استوار است؟ همانا حکومت و ادارۀ امور ما به نرمی و مدارا و عطوفت است. یعنی با تلاش در خدمت مردم، با پروا داری، تقیه کردن، ملاحظه افکار و احساسات و اندیشه مردم را کردن.
• مبانی اعتقادی حکومت علوی و اموی چه تفاوتی داشتند؟
حکومت علوی با شاخصۀ مدارا و ملایمت، خدمت به مردم، برپا داشتن عدالت و مدیریت کردن قلبهای مردم صورت میگیرد. امیرالمومنین (ع) وقتی میخواهد شاخصۀ حکومت موفق را بیان کندٰ در پایان عهدنامۀ مالک اشتر، پنج شاخصه برای حکومت موفق دادند و یک شاخصه نهایی و غایی در آخر عهد نامه مالک اشتر، دعایی است که حضرت کردند، فرمودند: از خدایی که رحمتش چنان وسیع است که همه جا را فرا گرفته و قدرتش چنان است که هر خواستهای را میتواند اجابت کند، تقاضا میکنم مرا و تو را موفق گرداند. بعد میفرمایند شاخصۀ نهایی موفقیت یک حکومت این است که ما رضایت خداوند را به دست بیاوریم. بلافاصله برای رضایت خداوند پنج شاخصه بیان کردهاند:
شاخصه اول؛ برپا داشتن دلیل آشکار و محکمه پسند در برابر خدا و خلق خدا، یعنی حکومت علوی باید برای هر کاری در برابر خدا و خلق خدا دلیل داشته باشد، باید برای هر ریال هزینه و عزل و نسب مدیر دلیل داشته باشد.
دوم حکومتی، حکومت علوی است که عموم مردم از آن راضی باشند و رضایت خودشان را از عملکرد مسئولان و مدیران بیان کنند.
سوم آن حکومتی که بتواند آثار زیبا برپا کند؛ یعنی عمران و آبادی، صداقت، زیبایی، معنویت و اخلاق، یعنی اینکه این آثار ماندگار باشد و به دنبال خودش ویرانه بر جا نگذارد. اگر داراییها بر باد رفت و اخلاق زیرو رو شد و ویژگیهای معنوی شکسته شد، این نشانه عدم موفقیت است و عکس اینها نشان دهنده حکومت موفقی است. چهارمین شاخصه از منظر امیرالمومنین امام علی (ع) اتمام نعمت است، یعنی نعمت بر مردم تمام شود. که به معنای فزونی در رزق، معنویت، حسن، زیبایی و اخلاق است این یعنی اینکه مردم روز به روز احساس کنند که وضعشان بهتر میشود. پنجم افزایش کرامت است، یعنی حکومت کاری بکند که حرمت و ارزش و کرامتشان، حقوق اجتماعی مردم بیشتر شود و زیر پا گذاشته نشود. اینها شاخصههایی از حکومت علوی است. در حالی که در حکومت اموی همه اینها زیر پا گذاشته میشود. در تمام حوزهها مانند عدالت، اجتماعی، سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی امیرالمومنین (ع) شاخصههایی بیان کردهاند که باید مورد توجه قرار بگیرد.
• شاخصههای حکومت علوی چیست؟
شاخصههای عدالت تفاوت حکومت علوی و حکومت اموی است. مثلاً اولین شاخصه، پاسداشت شایسته سالاری است، یعنی هیچ کس در هیچ مرتبهای جز بر اساس شایستگیها بر سر کار قرار داده نشود. آن شایستگیها را هم امیرالمومنین (ع) تعریف کرده است که در همۀ مراتب پنج چیز باید لحاظ شود. اول درایت یعنی کسی که در جایی قرار میگیرد، عقلانیت لازم، تدبیر لازم، قدرت برنامه ریزی و دور اندیشی را داشته باشد، دوم معرفت، دانشهای لازم، علم لازم و تخصص لازم را داشته باشد. سوم عدالت به آن مفهومی که گفته شد، را داشته باشد. چهارم قوت، توانایی مدیریت، پیش بردن کارها، ایستادگی در برابر مشکلات را داشته باشد. پنجم سلامت، از هر نظر سالم باشد، تندخو نباشد، پر حوصله باشد، سعۀ صدر داشته باشد، اهل حسادت و تنگ نظری نباشد، لجباز و کوته بین نباشد، اهل سوء استفاده نباشد، به اطرافیان خود امتیاز ویژهای ندهد و مانند اینها... از همه نظر سالم باشد. آن وقت بر اساس این معیار شایسته سالاری، گزینشها باید درست انجام بشود، کارها به درستی تعریف بشود، کاملاً برنامه ریزی شده باشد، تأمین زندگی کارکنان به طور کامل صورت بگیرد، امنیت شغلی وجود داشته باشد، شفاف سازی به طور کامل در مدیریت باشد، نظارت و بازرسی و پیگیری حاکم باشد، هیچ کس از نظارت و کنترل بیرون نباشد. حساب خواهی و حسابرسی از همه وجود داشته باشد، ارزشیابی، قدردانی و جزادهی درست حاکم باشد، مدام نیروهای مدیریتی- حکومتی آموزش و تربیت داده بشوند و پیوسته به سازمان سازی و اصلاحگری در حکومت باشد. این در عرصه مدیریتی است.
• ویژگی حکومت اموی چیست؟
در حکومت اموی این جور نیست. انسانها روی روابط بر سر کار میآیند و از ویژگیهای شایسته برخوردار نیستند، ولی از امکانات رفاهی بیحد و حساب بهره میبرند و زندگی باید برای آنها تأمین بشود و آنها هستند که از امکانات عمده بهرهمند میشوند و از رانت خواری برخوردار میشوند، چون شفاف سازی وجود ندارد، معاملات پنهان و قراردادهای خلاف به راحتی اتفاق میافتد، نظارت و بازرسی فقط برای عدۀ خاصی است، فقط برای گروههای پایین که شامل کارمندان جزء هستند، ارزش یابی و قدردانی و جزادهی از روی حساب و کتاب نیست، هر حوزهای را که ما بررسی میکنیم، به سامان سازی صورت نمیگیرد، در واقع همینها را میتوان از اندیشه و سیرۀ امیرالمومنین (ع) استخراج بکنیم و معیار قرار بدهیم. آن کاری که لازم و مهم و ضروری است صورت بگیرد، این است که معیارهای حکومت و مدیریت علوی به تمامی استخراج بشود و آموزش داده بشود و به صورت دستور العمل و قانون در بیاید و تلاش کنیم که به آن سمت برویم.
|