شفقنا- دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در سلسله جلسات «حکومت در نهج البلاغه» مفهوم «حق حاکمیت» و «حق حکومت» را مورد
بررسی قرار داد و گفت: از مجموعه اندیشه و رفتار امام علی(ع) می توان استفاده کرد که حق حاکمیت از آن مردم است و اگر
مردم نخواهند حتی بهترین انسان هم حق ندارد به زور و تحمیل به حکومت رسد. حق حکومت نیز در اندیشه و سیرۀ امام علی(ع)
از آن شایستگان است منتها انتخاب شایستگان نیازمند آگاهی مردم است. تا زمانی که آگاهی ها درست نشود، امکان خطا و فریب
خوردن مردم وجود دارد.
حق حاکمیت و حق حکومت
به گزارش خبرنگار شفقنا، دکتر دلشاد تهرانی در این جلسه به معنای «حق» در کنار حاکمیت و حکومت اشاره کرد و افزود: وقتی
می گوییم «حق حاکمیت» حق به معنای اختیار و رخصت است؛ رخصت، سر کار آوردن توسط مردم است و وقتی می گوییم «حق
حکومت» حق به معنای سزاواری و شایستگیِ حکومت و زمامداری است. این دو مفهوم از «حق» معمولا با هم خلط می شوند و
اشتباهات بسیاری را به وجود می آورد.
او ادامه داد: امیرمؤمنان در حکمت 22 نهج البلاغه مطابق نسخه صبحی صالح می فرمایند: «ما را حقی است؛ اگر مردم آن را به
ما بدهند» در حقیقت منظور حضرت این است که من و کسانی مانند من شایسته ایم که زمام امور مردم را به دست بگیریم منتها
مردم باید ما را بر سر کار بیاورند. اگر مردم پشت به شایسته ترین کردند، ترک شتر می نشینیم و پی کارمان می رویم، هر چند که
این شبروی به درازا کشد.
کسی حق تحمیل حاکمی به مردم را ندارد
او نمونه هایی از حق حاکمیت در نهج البلاغه و خانواده حدیث آن را بیان کرد و گفت: در اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) که
برگرفته از اندیشه پیامبر(ص) و قرآن است، حق حاکمیت از آن مردم است و اگر مردم برترین آفریده خداوند را هم نخواستند، کسی
حق تحمیل کردن فردی به مردم را ندارد. حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه می فرمایند: «آری، به حق آنکه دانه را شکافت و جان
را آفرید، اگر حضور حاضران و اتمام حجت با اعلام وجود ناصران نبود، و اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در
برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بی تأمل رشته حکومت را از دست می گذاشتم و پایانش را
چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می داشتم».
دلشاد تهرانی در مورد خطبه شقشقیه توضیحاتی داد و تصریح کرد: «این قسم: به حق آن که دانه را شکافت و جان را آفرید» در این
خطبه برای اولین بار از زبان امیرمومنان علی(ع) صادر شده و قبل از آن در میان عرب رایج نبوده و جزو ابداعات کلامی
حضرت امیر است. خداوند از هر انسان اندیشمند، عالم و فهمیده پیمانی عقلی و فطری گرفته که نسبت به ظلم بی اهمیت نباشد. امام
علی(ع) در این خطبه تأکید می کنند که اگر مردم مرا به عنوان حاکم نمی خواستند، ریسمان شتر خلافت را بر گردنش می افکندم و
مانند 25 سال پیش آن را کنار می گذاشتم؛ اما با حضور مردم امکانی برای من پیدا شد که بتوانم ستم را زیر و رو کنم. می توان
گفت تا اندازه زیادی امام علی(ع) این کار را در حکومت خود انجام داد.
او افزود: در کلام 74 نهج البلاغه بیانی داریم که نشان می دهد امام علی(ع) قائل بود که مردم باید ایشان را به عنوان حاکم بخواهند
تا به میدان بیایند و چنانچه حتی از روی نا آگاهی مردم ایشان را به عنوان حاکم نخواهند حضرت به کنار رفتن از حکومت تن می
دهند. در این کلام حضرت می فرمایند: «همانا می دانید که سزاوارترین کس به خلافت منم. به خدا سوگند، مادام که کار مسلمانان به
سامان باشد و جز بر من بر دیگران ستمی نرود، گردن می نهم، و پاداش چنین گذشت و فضیلت آن را از خدا چشم می دارم، و به
زر و زیوری که به آن دلبسته اید و بر سر آن با یکدیگر رقابت می ورزید، دیده نمی گمارم».
سرگذشت نامه با ارزش علی(ع) مورد غفلت واقع شده
او با بیان اینکه از امام علی(ع) سرگذشت نامه ای به یادگار مانده که بسیار با ارزش و بهترین متن برای تحلیل زندگی و تاریخ
حکومت امیرمؤمنان علی(ع) است و متاسفانه از آن بهره کافی گرفته نشده است؛ گفت: این سرگذشت نامه در اواخر حکومت
امیرمؤمنان علی(ع) یعنی به احتمال زیاد در سال 38 هجری کتابت شده و برخلاف نامه های دیگر که حضرت انشا کردند و کاتب
وی آن را نوشته است به احتمال زیاد این سرگذشت نامه را خود حضرت کتابت کردند.
مترجم و شارح نهج البلاغه، به تاریخچه سرگذشت نامه علی(ع) اشاره کرد و افزود: امیرمؤمنان علی(ع) به دنبال این بود که مردم
را بسیج و سران و بزرگان قبایل را همراه کند تا مشکل قاسطین را حل کنند، سران و بزرگان در کار خود کوتاهی می کردند و
معاویه از این فرصت استفاده کرد و گروه های غارتگری را به مناطق مختلف حکومت امام(ع) سرازیر کرد تا مردم را بترسانند و
منفعل کنند و سعی می کردند فرصت هایی که امام علی(ع) از آنها برای اصلاحات اساسی و اقدامات تمدنی بهره می بردند را از
حضرت بگیرند؛ عده ای را مرعوب و جذب خود کنند و اوضاع را به آشوب بکشند و اجازه ندهند که حکومت کار خود را پیش ببرد
و در نهایت آن را به سقوط سوق دهند. امام علی(ع) تلاش می کرد آنها را دفع کند و اصلاحات و اقدامات تمدنی خود را ادامه دهد.
سران و بزرگان مقاصد نادرستی داشتند، خواسته های غیر قانونی و نامشروع آنها تامین نمی شد لذا کوتاهی می کردند و مردم به
تبع آنها سستی نشان می دادند و کار به سختی پیش می رفت. این اوضاع سرانجام منجر به آشوب در مصر شد، محمد بن ابی بکر
نتوانست بحران را کنترل کند و در جنگی که صورت گرفت، شکست خورد و به شهادت رسید. خبر شهادت محمدبن ابی بکر به
امام(ع) رسید و حضرت بسیار اندوهگین بود. در این زمان بعضی از شخصیت های برجسته و اصحاب امام(ع) نزد ایشان آمدند و
درباره حوادث پس از پیامبر(ص) و خلافت بعد از پیامبر(ص) و کسانی که بر سر کار آمدن سوالاتی کردند. امام علی(ع) ناراحت
شدند که مگر وقت این سوال هاست، نمی بینید که مصر سقوط کرده و محمد بن ابی بکر به شهادت رسیده است! کاتب خود را صدا
کرد و نامه ای را به دست او داد و گفت این سرگذشت نامه من است. به نظر می آید که حضرت این نامه را خود نوشته بود.
حضرت در این نامه سرگذشت خود را از دوره بعثت پیامبر(ص)، دوران مکی، حوادث هجرت دوران مدنی و سختی های آن
دوره، رحلت پیامبر(ص)، ماجرای سقیفه، خلافت خلیفه اول و دوم و سوم، شورش بر عثمان، چگونگی آمدن مردم به سراغ امام،
ماجرای جمل، پیکار صفین، جنگ نهروان و تا به آن روز را بیان کرده بودند. خوشبختانه به نظر می آید که بخش عمده این
سرگذشت نامه به صورت مکتوب در چهار منبع با قدری اختلاف باقی مانده است. در این سرگذشت نامه امام(ع) جمله ای دارند و
می فرمایند: «رسول خدا مرا متعهد پیمانی کردند و فرمودند: «پسر ابوطالب، ولایت امتم حق توست، اگر به درستی و عافیت تو را
سرپرست خود کردند و با رضایت درباره تو به وحدت نظر رسیدند، کارشان را برعهده گیر و بپذیر؛ اما اگر درباره تو به اختلاف
افتادند، آنان را به خواست خودشان واگذار، زیرا خدا راه گشایشی به روی تو باز خواهد کرد».
حق حکومت
دلشاد تهرانی به حق حکومت در اندیشه امام علی(ع) اشاره و تصریح کرد: حق حکومت به معنای شایستگی و لیاقت حکومت و
سرپرستی کردن است. امام علی(ع) در خطبه 2 نهج البلاغه می فرمایند: «آل محمد(ص) پایه دین و ستون یقینند. هر که از حد در
گذرد به آنان بازگردد و آن که وامانده بدیشان پیوندد. خصوصیات حق ولایت و حکومت در آنان است و وصیت و وراثت در حق
آنان ثابت است. اکنون حق به خداوند آن رسید و رخت بدانجا که بایسته اوست، کشید» از این کلام امیر می توان فهیمد که حق
حکومت حق شایستگان است.
او ادامه داد: امام(ع) جمله ای دارند که بیانگر حق حکومت است و حق حکومت تابع شایستگی ها و توانمندی هاست. ایشان در
ابتدای خطبه 3 مفهوم بیانشان این است که من از همه شایسته تر، عالم تر، متخصص تر، متعهدتر و بالاتر هستم اما به خدا سوگند
فلانی(ابوبکر) جامه خلافت را بدون اینکه اندامش برای آن متناسب باشد در بر کرد با آنکه به خوبی می دانست که موقعیت من
نسبت به خلافت موقعیت قطب است نسبت به آسیا. چشمه های فضایل و معارف سرشار و سیل آسا از دامنه کوه وجود من فرو می
ریزد و پرنده (همت های بلند) به قله شامخ من نرسد.
او گفت: ممکن است این سوال به ذهن ما بیاید که چرا علی(ع) خود را اینطور توصیف می کنند و از خود تعریف می کنند؟! به این
دلیل که همه ویژگی ها، برتری ها و کمالات امیرؤمومنان علی(ع) انکار شده بود و حضرت چاره ای ندارد که بگوید من در این
جایگاه هستم. این دفاع از حق است نه دفاع از شخص وگرنه برای امیرمؤمنان علی(ع) به هیچ وجه قدرت و مکنت ارزشی نداشت
و در آن حضرت سر سوزنی خودگزینی راه نداشت.
این محقق و پژوهشگر برجسته، به بیان امیرمؤمنان علی(ع) در مورد حق حکومت در منابع بیرون از نهج البلاغه اشاره کرد و
افزود: در الامامة و السياسة ابن قتیبه درگذشته به سال 276؛ السقیفه و فدک ابوبکر جوهری که از شیوخ معتزله و متوفی سال 323
است و در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جمله ای از حضرت آمده که فرمودند: «من از همه شما شایسته ترم برای زمامداری»
یعنی حق حکومت از آن من و از آن شایستگان است.
او ادامه داد: عبارت دیگری را نیز ابن قتیبه، ابوبکر جوهری و ابن ابی الحدید نقل کرده اند که بعد از ماجرای سقیفه امام علی(ع)
حق حکومت و شایستگی خود به سبب ویژگی هایشان برای سرپرستی امت را بیان کردند. حضرت فرمودند: «ای گروه مهاجران،
به خدا سوگند که ما بر امر خلافت از تمام مردم سزاوارتریم زیرا ما اهل بیت پیامبریم و ما به این امر از شما شایسته تریم مادام که
قرائت کننده کتاب خدا (قرآن شناس)، فقیه در دین خدا، آگاه به سنّت های رسول خدا، قوی در کار رعیت و بازدارنده امور ناخوشایند
از مردمان و تقسیم کننده بیت المال به مساوات میان ایشان، در میان ماست. پس دنبال هوای نفستان نروید، که بدین ترتیب از راه خدا
گمراه می شوید. و پیوسته از حق دور و دورتر می گردید.»
او به دو مطلب دیگر که حق حکومت را از آن شایستگان معرفی می کند، اشاره و تصریح کرد: در خطبه 74 نیز جمله ای است و
شاهد بر این است که حق حکومت از آن شایستگان است: «همانا می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت منم» در کلام 6 نهج
البلاغه نیز حضرت می فرمایند پیوسته من شایسته حکومت بودم بنابراین حق حکومت از آن شایستگان است؛ البته مردم باید حاکم
را بر سر کار بیاورند. ایشان می فرمایند: «به خدا سوگند از هنگامی که خداوند پیامبرش را برگرفت، تا امروز که مردم در آن
هستند پیوسته از حقم برکنار شده ام و دیگران را بر من ترجیح داده اند».
حق حکومت از آن شایستگان است منتها نیازمند آگاهی مردم است
دلشاد تهرانی در پایان گفت: از مجموعه اندیشه و رفتار امام علی(ع) می توان استفاده کرد که حق حاکمیت از آن مردم است. اگر
مردم بهترین انسان ها را هم به عنوان حاکم نخواهند، آنها نمی توانند کاری کنند. در اندیشه امام علی(ع)، پیامبر(ص) و قرآن به
دست گرفتن حکومت با زور، ظلم است و انتخاب حاکم را باید برعهده مردم گذاشت. چرا که حق حاکمیت مطلق از آن خداست و
خدایی که حق حاکمیت مطلق دارد، حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم را به خودشان واگذاشته است. حق حکومت از آن شایستگان
است منتها نیازمند آگاهی مردم است. تا زمانی که آگاهی ها درست نشود، امکان خطا و فریب خوردن مردم وجود دارد. امروز بیش
از هر چیز باید بر آگاهی مردم کار کرد، البته لازم است لوازم کاستن خطاها از نظر قانونی را نیز فراهم کرد.