.
ارزیابی استاد دلشاد تهرانی از پدیده اخلاق گریزی در جامعه امروز/ نهضت بازگشت
به اخلاق را با راستی و صداقت آغاز کنیم
کد خبر: 45793 | تاریخ خبر: 11/04/1393
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
جماران ـ اخلاق یکی از مهمترین اصول تربیتی در نظام آموزشی، فرهنگی و اجتماعی
هر کشوری به شمار می رود. گرچه این اصل با ورود فناوری های جدید ارتباطی و
صنعتی شدن جوامع، با چالش های عمده ای مواجه شده است؛ اما بسیاری از جوامع
توسعه یافته اکنون هم با قانونمند کردن و حاکمیت عقلانیت و عادلانه تر کردن امور در
عرصه عمومی کشور خود و هم با بسط آموزش هایی همچون هوش اخلاقی و زمینه
سازی سلامت روان بازگشت اخلاق به جامعه خویش را دنبال می کنند و علاوه بر
اعتبار معنوی و اخروی، اخلاق و هوش اخلاقی را به مثابه یکی از عوامل موفقیت فرد
و توسعه جامعه می نگرند.
حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی، یادگار امام در تعدادی از سخنرانی های اخیر
خود، ضمن اعلام نگرانی از، تنزل بسیاری از صفات اخلاقی در جامعه امروز بر
ضرورت ایجاد نهضت بازگشت اخلاق به جامعه تأکید کرد.
تأمل دقیق در رویکردهای اخلاق گرایانه و عارفانه امام خمینی در عرصه عمومی ما را
به این نتیجه می رساند که آن عارف بزرگ اساسا نظام سیاسی اسلامی، حکومت،
حاکمیت، فقه، ولایت و ولایت فقیه را نه به مثابه هدف که به مثابه ابزارهایی برای
اجرای نظام اجتماعی عادلانه اسلام؛ و نظام اجتماعی عادلانه اسلام را، به مثابه ابزار و
وسیله ای برای برای پرورش انسان مهذب می داند. همچنانکه الگوی بزرگ او، پیامبر
مکرم اسلام(ص)، در مرتبه ای والاتر، هدف از بعثت خویش را کامل کردن مکارم
اخلاقی می داند.
امام خمینی در کتاب ولایت فقیه خود ابزار تلقی شدن فقه، قوانین اسلامی و حاکمیت
نظام اجتماعی اسلامی را برای دست یابی به اخلاق و تهذیب نفس؛ چنین توضیح می
دهد: «اسلام به قانون نظر «آلى» دارد، یعنى، آن را آلت و وسیله تحقق عدالت در
جامعه می داند، وسیله اصلاح اعتقادى و اخلاقى و تهذیب انسان می داند. قانون براى
اجرا و برقرار شدن نظم اجتماعى عادلانه به منظور پرورش انسان مهذب است.(ولایت
فقیه، ص372) »
آنچه که در پی می آید متن کامل گفت و گوی خبرنگار جماران با دکتر مصطفی دلشاد
تهرانی*، پژوهشگر نهج البلاغه و اندیشه های امام علی (ع) است که موضوع اخلاق
گریزی و اخلاق گرایی در جامعه و راهکارهای ایجاد نهضت بازگشت به اخلاق در
جامعه امروز را در چارچوب اندیشه امام (ع) را به بحث می گذارد.
با توجه به پژوهش هایی که حضرتعالی درباره اندیشه های امام علی (ع) انجام داده اید؛
توضیح دهید که در چارچوب نگاه آسیب شناسانه امیرالمومنین (ع) چه تحلیلی می توان
از پدیده اخلاق گریزی در جامعه ایران ارائه داد؟ عوامل بروز این پدیده را چگونه
ارزیابی می کنید؟
اگر بخواهیم مشکلات جامعه خودمان را جستجو و سخت ترین و عمیق ترین مشکل را
پیدا کنیم، به این نکته می رسیم که عمده ترین مسئله، مشکل ضعف اخلاق است. گمان
می کنم که مشکلات اقتصادی، مشکلات اجتماعی، مشکلات مدیریتی و مشکلات سیاسی
ما نیز ریشه در مشکلات اخلاقی دارد.
با وجود اینکه دروغ در همه جا وجود دارد ، شاید کمتر جایی را دیده باشیم که فزونی
دروغگویی به اندازه جامعه ما باشد ، کمتر جایی را می بینیم که تا این حد، خلف وعده
وجود داشته باشد، در کمتر جایی شاهد هستیم که وعده هایی از جانب مسئولان داده می
شود و به آن ها عمل نمی شود و هیچ اتفاقی هم رخ نمی دهد.
تحول اخلاقی نیازمند تحول تلقی ما از اخلاق است
تحول اخلاق نیازمند تحول بینش ها، ارزش ها و گرایش هایی است که اصول اخلاقی بر
آن استوار است
یکی از مشکلات اساسی ما آسیب دیدگی اخلاق است. اما در روند بررسی اینکه این
موضوع از کجا نشأت می گیرد و عوامل مؤثر بر آن چیست؟ چرا اخلاق گریزی دیده
می شود و پایبندی به اخلاق آنگونه که باید باشد نیست؟ بررسی های بسیاری وجود دارد
که آن ها را باید انجام داد.
من معتقدم در درجه نخست ما باید تلقی مان را از اخلاق به این معنا که فهم ما از اخلاق
چیست؟ و اصولا اخلاق چه ساختاری دارد؟ وجود اخلاق چه ضرورتی دارد؟ بررسی
کنیم و در نهایت به این نکته برسیم که آسیب های اخلاق از کجا ناشی می شود؟
در آموزه های قرآنی، روایی و رفتار شناسی معصومین ـ علیهم السلام ـ، معمولا ما
بخشی را اخلاق تلقی می کنیم که فراتر از موضوع بیان شده است.
در فهم از اخلاق دو نگاه و نظریه کلی وجود دارد. یک نظریه، نظریه ای است که
اخلاق را معطوف به صفات می داند به این معنا که انسان چه صفاتی را باید دارا باشد و
چه صفاتی را دارا نباشد و نظریه دیگر، اخلاق را معطوف به رفتار می داند بدین معنا
که انسان چه رفتاری را باید انجام بدهد و چه رفتاری را انجام ندهد اما براساس قرآن
کریم و آموزه های معصومین، این موارد زمانی به درستی شکل می گیرد که در یک
منظومه قرار بگیرد و آن منظومه نیز عبارت از این است که بینش ها، ارزش ها و
گرایش های ما باید درست شود و روی بینش ها، ارزش ها و گرایش ها یک اصول
اخلاقی بنا شود و براساس اصول تعیین شده، روش ها، کنش ها و گویش های ما در
زندگی اخلاقی شود و ضرورت انجام این کارها احساس می شود زیرا مادامی که فهم
انسان، نگاه انسان و دید انسان درست نشود، حال او، رفتار او و سلوک او و سایر
ویژگی هایش نیز درست نخواهد شد.
به سامانی اخلاق نیازمند به سامانی دستگاه ارزشی انسان است
تا زمانی که دستگاه ارزشی انسان به سامان نشود، چیزی به سامان نمی شود و همچنین
تا هنگامی که جهت گیری ها و تعلقات انسان درست نشود، چیزی درست نمی شود و تا
زمانی که در حوزه اخلاق یکسری قاعده های محکم و روشنی که به آن ها پایبند باشیم
را نداشته باشیم، نکته ای با عنوان اخلاق در روش ها، کنش ها و گویش هایمان شکل
نخواهد گرفت.
تصور می کنم نگاه ما به اخلاق، نگاهی تجزیه ای و بخشی نگر است و نگاهی مجموعه
ای نداریم. تا هنگامی که چنین نگاهی نداشته باشیم، در عمل، کار سخت خواهد شد اما
در درجه نخست باید به یک ساختار برای اخلاق مطابق با مفاهیم قرآنی و آموزه های
معصومین(ع) دست رسی پیدا کنیم تا در نهایت ببینیم این آموزه ها را چگونه می توانیم
عملیاتی کنیم.
جایگاه اخلاق گم شده است
جایگاه اخلاق در نسبت با زندگی، سیاست، اقتصاد، مدیریت و اجتماع کجاست؟
نکته دوم در زمانی که صحبت از آسیب دیدگی اخلاق و اخلاق گریزی به میان می آید،
این است که جایگاه اخلاق گم شده است به این معنا که ما باید جایگاهی برای اخلاق در
زندگی، سیاست، اقتصاد، مدیریت و در اجتماع قائل باشیم.
امیر المؤمنان(ع) براساس قرآن کریم و آموزه های نبوی بر این موضوع اعتقاد دارند که
اگر قرار باشد انسان در زندگی خودش، بر یک نکته ایستادگی کند و عقب نشینی نکند و
آن ،خطوط حاکم و خطوط قرمز زندگی او را در همه حوزه ها تشکیل دهد، آن نکته مهم
اخلاق است.
در خطبه 192 نهج البلاغه که بلندترین خطبه ای است که از حضرت علی (ع) به
یادگار مانده است، ایشان می فرمایند: " چاره ای نیست از اینکه انسان بر چیزی تعصب
بورزد ، بایستد و عقب نشینی نکند. تعصب ورزیدن های شما باید بر بزرگواری های
اخلاقی ، امور پسندیده ،صفات نیک، رفتار درست و خصلت های مطلوب باشد."
ده فرمان اخلاقی امام علی (ع)
اخلاق به مثابه مصداق خصال، افعال و امور پسندیده
حضرت علی (ع) اخلاق را به صورت وسیع می بینند همانطور که در فرموده قبلی،
ایشان هم بر خصال، هم بر افعال و هم بر امور پسندیده تاکید می کنند و مبحث اخلاق
در نگاه قرآنی و در نگاه معصومین امری موسع است. امیر مؤمنان(ع) پس از بیان این
موضوع، همچنین ده اصل را به عنوان ده فرمان اخلاق مطرح و بر ایستادن روی این
محورها، تاکید بسیار می کنند که این موارد شامل اصل مرزبانی، حریم داری و پروا
پیشگی؛ اصل پایبندی به کیفیت استخدام وسیله؛ اصل اعتدال و میانه روی؛ اصل
پارسایی؛ اصل تکریم؛ اصل پاسداشت حقوق؛ اصل رفق و مدارا؛ اصل صراحت و
صداقت؛ اصل پایبندی به عهد و پیمان و اصل عدالت می شود.
همچنین حضرت در عبارت دیگری در رابطه با اهمیت رعایت اخلاق می فرمایند: "
بپرهیزید از اینکه اخلاق را زیر پا بگذارید، آن را شکسته و دگرگون کنید و به اخلاق
نادرست تبدیل کنید."
اخلاق به مثابه محور اساسی همه امور عرصه عمومی و خصوصی
بنابراین با توجه به فرمایش امام علی (ع) جایگاه واقعی اخلاق باید مشخص شود زیرا
در این نگاه، اخلاق، محور اساسی زندگی است و همه امور اعم از اقتصاد، سیاست،
مدیریت و حکومت باید معطوف به اخلاق شود و به هیچ وجه شکسته نشود.
در رابطه با رعایت اخلاق باید به این نکته اشاره کرد که هنگامی که می خواهیم کالایی
را بفروشیم و سود حاصل از آن را در جای مناسبی سرمایه گذاری کنیم، نباید در معامله
فریب کاری کنیم همچنانکه که اگر در زمینه سیاست با هدفی خوب می خواهیم پیروز
شویم، نباید دروغ بگوییم و پیمان شکنی کنیم.
همانطور که در مدیریت نیز نمی توانیم با ناراستی کارمان را جلو ببریم و باید در اینجا
کاری انجام دهیم که نگاه به اخلاق، جدی گرفتن اخلاق و اصل شمردن اخلاق تبیین شود
و در این زمینه باید کار آموزشی و تبلیغی انجام شود تا این موضوع در جامعه تبدیل به
یک فرهنگ شود و اخلاق تبدیل به یک محور شود زیرا تا زمانی که اخلاق در جامعه
ای محور نباشد، ما هر کاری که انجام دهیم، به مشکل برخورد می کنیم.
اخلاق به مثابه هدف دین و بعثت پیامبر
هنگامی که احادیث نبوی را استخراج می کنیم و با عباراتی نظیر "بعثنی" و "بعثت" و
همچنین عبارت صریح" انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" و " بعثنی برحمة " روبه رو
می شویم، در می یابیم که نقطه عزیمت تمامی فرمایشات پیامبر اکرم(ص) نیز به اخلاق
باز می گردد و اصولا بعثت برای اخلاق صورت گرفته است و اگر می گوییم اعتقادات
زیرساخت اخلاق است یعنی خداشناسی و معادشناسی که این دو زیرساخت اخلاق
هستند، چگونه ظهور پیدا می کنند؟ از کجا می فهمیم که خداشناسی وجود دارد؟ این دو
زیرساخت از کجا خودش را نشان می دهد و ما از کجا بفهمیم که در یک جامعه، این دو
زیرساخت وجود دارد؟ در عینیت زندگی!
نسبت بی اخلاقی و بی اعتقادی
اگر جامعه ای داشته ای باشیم که در آن بی اخلاقی یا بداخلاقی رواج داشته باشد، بیانگر
این است که زیرساخت های اخلاقی در آن جامعه آسیب دیده است چون اگر زیرساخت
های لازم، صحیح باشد، باید ظهور آن در اخلاق نمودار شود بنابراین اولین مسئله در
این مسیر این است که باید مشخص کنیم تلقی مان از اخلاق چه چیزی باید باشد، چه
جایگاهی برای اخلاق قائل باشیم و باید این محور را تثبیت کنیم.
آسیب های اخلاقی، دومین گم شده جامعه امروز!
معنای «رابطه پست» در نگاه امام علی (ع) به مثابه مادر آسیب های اخلاقی
دومین نکته این است که اخلاق به سبب ها و علت های گوناگون آسیب می بیند یعنی ما
گاهی برای تحقق اخلاق گرفتار موانع و آسیب های فردی، موانع اجتماعی، سیاسی،
اقتصادی، مدیریتی، فرهنگی و سایر حوزه ها می شویم.
در نگاه امیر مؤمنان و در رابطه با عواملی که از نظر ایشان باعث آسیب دیدگی اخلاق
می شود، موضوعی به عنوان مادر آسیب ها مطرح می شود و آن، برقرار کردن رابطه
پست، رابطه ناسالم، رابطه نادرست با هر امری از امور عالم است خواه مادی باشد و یا
معنوی باشد که اسم آن، دنیای نکوهیده است به معنای برقراری رابطه نفسانی، رابطه
ناسالم و رابطه نادرست با هر امری از امور عالم است.
در حکمت 385 نهج البلاغه بیانی از حضرت علی (ع) آمده است که ایشان می فرمایند:
" در پستی دنیا (دنیای نکوهیده) نزد خداوند متعال همین بس که نافرمانی، معصیتی،
خلافی نشود مگر به سبب آن و کسی به کمالی یا امر والایی نزد خدا نرسد مگر به ترک
آن."
با توجه به فرمایش مولای متقیان یکی از کارهای مهمی که در این مسیر باید انجام دهیم
این است که با هیچ چیز رابطه پست برقرار نکنیم خواه این رابطه در زندگی خصوصی
باشد خواه در زمینه های مختلفی چون کار و سیاست باشد.
رابطه پست در نسبت با قدرت، نماز و ....چیست؟
در زمینه قدرت طلبی می توان به این نکته اشاره کرد که قدرت طلبی، قدرت زدگی و
خودکامگی، درواقع برقراری رابطه پست با قدرت است همانگونه که خواندن نماز
ریایی، برقراری رابطه پست با نماز است زیرا چنین مواردی، بنیان اخلاق را می
شکند. اگر افرادی در جامعه کاری انجام دادند که مردم نماز ریایی بخوانند، در زمینه
فساد اقتصادی، رشوه بگیرند، درزمینه سیاست وعده بدهند و عمل نکنند، یا حتی روزه
ریایی بگیرند، درواقع نظام اخلاقی را مضمحل کرده اند.
فراموشی آخرت دیگر زمینه اخلاق گریزی از منظر امام علی (ع)
زشت تراز دروغ از منظر امام وجود ندارد
همچنین یکی از مواردی که در زمینه اضمحلال اخلاق در حوزه فردی امیر مؤمنان بر
آن تاکید می کنند، فراموشی آخرت و مرگ است به این معنا که اگر انسان آخرت و
مرگ را فراموش کرد، بستر مناسبی برای آسیب زدن به اخلاق در حوزه فردی به
وجود می آید.
خطبه 84، خطبه ای مهم و مؤثر در این رابطه در نهج البلاغه و در مورد عمرو بن
عاص است که در این خطبه تحلیل حضرت را از اینکه چرا عمرو بن عاص، نماد بی
اخلاقی است را می بینیم که امام علی (ع) در این رابطه می فرمایند: "بدانید و آگاه باشید
که پست ترین و بدترین سخن دروغ است و چیزی زشت تر و پست تر از دروغ در این
عالم وجود ندارد."
امیر مؤمنان همچنین در بخش دیگری می فرمایند: " او سخن می گوید و دروغ می
گوید، وعده می دهد و عمل نمی کند، پیمان و عقد و قرارداد را می شکند و زیرپا می
گذارد و عاملی که باعث می شود او سخن غیرواقع و غیرحق بگوید، فراموشی آخرت
است"
مولای متقیان همچنین در خطبه 41 نهج البلاغه می فرمایند: هنگامی که باور به معاد
وجود ندارد ( در حالی که سخن، بحث های کلامی و استدلال از معاد وجود دارد)، چنین
مسائلی ( بی اخلاقی ها) بروز پیدا می کند. تعبیر حضرت در اینجا بدین گونه است که
وفاداری، پایبندی به عهد و پیمان و صدق، توام با هم هستند و من سپری محکم تر از
این موارد برای حفظ انسان و جامعه نمی شناسم ،همچنین کسی که بداند بازگشتگاه
چگونه است، خیانت نمی کند، پیمان شکنی نمی کند، دروغ نمی گوید و بی وفایی نمی
کند."
نسبت های میان ایمان و اخلاق/ ریا و شرک/ دروغ و ایمان
همچنین امیر مؤمنان در خطبه 86، می فرمایند: " انسان به میزانی که از ایمان جدا
شود، در دام بی اخلاقی می افتد، بدانید بی گمان و قطعا، اندکی ریا نیز شرک به شمار
می رود."
ایشان در بخش دیگری با اشاره به رذیلتی که در دروغ نهفته است، می فرمایند: "از
دروغ خودتان را دور نگاه دارید چون دروغ جدا کننده شما از ایمان است به نحوی که
هرجا دروغ است ایمان وجود ندارد و این دو هرگز با هم جمع نمی شوند."
حال با توجه به اینکه نظایر این امر "عمرو بن عاص صفتی" را در جامعه کم نمی
بینیم(یعنی افرادی که سخن می گویند عمل نمی کنند یا پیمان می بندند و به عهدشان
پایبند نیستند )، باید به این فرمایش حضرت توجه کنیم که باید زیرساخت های این
موضوع در جامعه محکم شود.
سیاست های حوزه های آموزشی و تربیتی به مثابه عوامل اخلاق گریزی در جامعه
امروز
یکی از اموری که در اخلاق گریزی و آسیب دیدگی اخلاق مؤثر است، مربوط به حوزه
آموزشی و تربیتی است همانگونه که اگر در خانواده دروغ، بی اخلاقی و پیمان شکنی
وجود داشته باشد، بذر بی اخلاقی در وجود فرزندان کاشته می شود و یا هنگامی که در
مدرسه می آموزد که می تواند دروغ بگوید و حتی چیزی به اسم دروغ مصلحتی وجود
دارد، به راحتی دروغ گفتن را یاد می گیرد.
ویژگی های نظام تربیتی امام علی (ع) در خانه پیامبر
حضرت علی (ع) در هنگام توصیف خود با اشاره به نظام تربیتی و آموزشی پیامبر
اکرم (ص)، در خطبه 192 می فرمایند: " من به گونه ای تربیت شدم که در نظام
تربیتی ام، چیزی خلاف راستی، معنا نداشت، پیامبر در کودکی و هنگامی که یک طفل
بودم مرا به خانه خودش برد، با اخلاق آشنا کرد و من نیز مانند سایه، پیامبر را دنبال
می کردم و از او اخلاق می آموختم.
پیامبر به گونه ای بود که ایشان را سلوک می دادند به راه های کرامت های اخلاقی و به
زیبایی ها و نیکویی های اخلاقی جهان به این معنا که هر اخلاقی که در هر نقطه از
عالم خوب بود، فرشتگان خدا به ویژه فرشته مقرب خدا، آن را شب و روز به پیامبر
تعلیم داد و تربیت کرد. پیامبر هر روز برای من پرچمی از اخلاقش را بر می افراشت
و به بنده می گفت که از آن ویژگی پیروی کنم و بدین ترتیب من با اخلاق نبوی تربیت
شدم. من هرگز حتی به اندازه سر سوزنی، نه دروغ شنیدم و نه دروغ گفتم."
نظام آموزشی و تربیتی ما نیز باید به گونه ای باشد که دروغی گفته نشود، دروغی شنیده
نشود و هیچ ناراستی نیز در آن وجود نداشته باشد. به عنوان نمونه می توان به این مورد
اشاره کرد هنگامی که استاد متوجه می شود که دانشجوی او مطلبی را کپی کرده و او
گذشت می کند، به نوعی، زمینه را برای بروز بی اخلاقی های دانشجو فراهم کرده
است.
مناسبات اجتماعی بر ضد اخلاق
نسبت ریا و نبود آزادی بیان و امکان نقد
سومین و همچنین یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در بحث بروز بی اخلاقی ها،
جامعه است به نحوی که جامعه فضایی را درست می کند که اگر افراد بخواهند راست
بگویند، در فشار قرار می گیرند به صورتی که مشاهده می کنند برای ورود به جامعه و
مناسبات اجتماعی، اگر راست بگویند، کارشان به پیش نمی رود و این موضوع،
برایشان مانع و سختی ایجاد می کند. این سخن به معنای توجیه کردن نیست زیرا انسان
به هر میزان هم که در سختی قرار بگیرد، می تواند بر مسائل درست پایبند باشد.
در کلام 233 نهج البلاغه اشاره ای به مناسبات اجتماعی امیرمؤمنان شده است.
حضرت می فرمایند: " بدانید، خدا بر شما رحم کند چون در زمانه ای به سر می برید
که فردی که سخن حق را بگوید، اندک است."
این سخن گهربار به این معنا است که در جامعه فضایی ایجاد شده که کسی که سخن حق
را بگوید، با او برخورد می شود، در فشار و تنگنا قرار می گیرد و به همین دلایل،
افراد حق را بیان نمی کنند و زمانی که حق گفته نشود، بی اخلاقی ایجاد می شود.
اگرقرار باشد اخلاق شکل بگیرد، فضای اجتماعی باید به گونه ای باشد که افراد در آن
احساس راحتی کنند، نظر بدهند، انتقاد کنند و به سبب انتقادشان، اعتراضشان و بیان
نظراتشان، مجازات نشوند و اگر وضعیت به این صورت باشد، در جامعه اخلاق پیدا می
شود زیرا هنگامی که با آن فرد برخورد می شود، انسان ها ریاکار می شوند و فضا
برای بی اخلاقی فراهم می شود.
حضرت علی (ع) همچنین می فرمایند: " شما در جامعه ای به سر می برید که زبان از
گفتن راست، بسته است چون اگر راست بگوید، تحت فشار قرار می گیرد و با او
برخورد می شود. کسی که بخواهد ملازم حق حرکت و از آن دفاع کند، او را به خواری
می کشند. مردم چنین جامعه ای بر نافرمانی خدا ملازم، همراه و پیوسته شده اند.
(هنگامی که فضای اجتماعی به گونه ای باشد که بیشتر افراد بر نافرمانی خدا ملازم
شوند، عده اندکی هم که بر دفاع از حق تاکید دارند، تحمل چنین شرایطی برایشان سخت
می شود). همه افراد پذیرفته اند که خلاف های یکدیگر را بپذیرند و بدین وسیله با هم
سازش کنند. "
معنای تعابیر «جوانان بدخو»، «سالخوردگان گناه جو» در کلام امام علی(ع)
مولای متقیان همچنین چند واژه را در راستای نمود بی اخلاقی ها در جامعه به این
صورت بیان می کنند: "جوانان بدخو" ( در حالی که جوان باید خوش خو و لطیف باشد
و نباید میلی به خشونت داشته باشد اما هنگامی که جامعه به این سمت و سو حرکت کند،
جوانان نیز این گونه می شوند.
حضرت همچنین واژه " سالخوردگان گناهکار و (حتی) گناه جو" را در بخش دیگری
مطرح می کنند، زیرا وقتی سن انسان از حد مشخصی بالاتر برود، دیگر اهل توبه و
بخشش می شود و حتی اگر بی دین هم باشد، دیندار می شود اما تاکید حضرت بر این
نکته است در جامعه ای که آسیب دیدگی اخلاق وجود دارد، حتی افرادی هم که سنشان
بالا است، به دنبال گناه هستند ، با وجود اینکه شأن عالم، بیان سخن حق است، در چنین
جامعه ای شاهد هستیم که عالمان منافق و ریاکار می شوند، قاریان قرآن و مبلغان دین به
دنبال سود خود هستند و در این میان، درد دین را ندارند. در چنین جامعه ای خردسالان
بزرگسالان را احترام نمی کنند و ثروتمندان نیازمندان را سرپرستی نمی کنند.
همچنین در خطبه 41 نهج البلاغه امیر مؤمنان می فرمایند : " جو اجتماعی بی اخلاق،
آسیب دیدگی اخلاقی را ایجاد می کند. ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم،
پیمان شکنی، بی وفایی و خیانت را زیرکی می دانند و افراد نادان جامعه نیز این موارد
را چاره اندیشی و در زمره اعمال خوب به شمار می آورند."
پیامدهای فاجعه بار حاکمیت فضای بی اخلاقی بر جامعه از منظر امام علی (ع)
بنابراین هنگامی که فضای اجتماعی اینگونه آسیب دیده، جو اجتماعی بدین ترتیب زیر و
رو می شود، فضای بی اخلاقی بر آن جامعه حاکم می شود. حضرت در خطبه 32 نهج
البلاغه در این رابطه بیانی دارند که می فرمایند: " ما در جامعه ای به سر می بریم که
در این جامعه اخلاق زیر و رو شده و زیر و رو شدن اخلاق، عوارضی به دنبال آورده
است. ای مردم ما در روزگاری ستیزنده، پرعناد و ناسپاس به سر می بریم که براساس
چنین ویژگی هایی، ارزش ها زیر و رو شده و زیر و رو شدن ارزش ها، جامعه را
ناسپاس کرده است. جامعه به صورتی درآمده که در آن نیکوکار، بدکار شمرده می شود.
جامعه به گونه ای شده که ستمکاران در آن، سرکشی می افزایند. از آن چه می دانیم،
سود نمی بریم( در حالی که در میان ما قرآن، آموزه های معصومین و عقل و فطرت
وجود دارد اما کسی سودی از آن ها نمی برد) و چیزهایی را هم که نمی دانیم، نمی
پرسیم( زیرا خود را عقل کل دانسته و دچار خودشیفتگی شده ایم) و از آن صدای مهیب
آوار شدن نمی ترسیم مگر اینکه بر سرمان فرود آید. "
این بیان امام بزرگوارمان بر این نکته اشاره دارد که اگر کسی به بدی ها، ناراستی ها و
کژی ها اعتراض کند و بر لزوم اجرایی شدن حق و همچنین دفاع از آن تاکید بورزد، به
کنار رانده می شود در حالی که اگر فردی در ناراستی و دفاع از ناحق، اصرار بورزد،
به خوبی مورد پذیرش قرار می گیرد.
امام علی (ع)؛ هشدار می دهد:
کارکرد های خشونت و خودکامگی سیاسی در گسترش ریاکاری، بی اخلاقی و بیماری
های روانی در جامعه
در ادبیات امیر مؤمنان ایشان به بعد سیاسی بروز بی اخلاقی در یک جامعه نیز اشاره
کرده و می فرمایند: " اگر جامعه ای از نظر سیاسی، مدیریت سیاسی و رفتار سیاسی
آسیب دید یعنی به شیوه ای اشتباه از نظر سیاسی و مدیریتی اداره شده که این امر، بی
اخلاقی می آورد."
نمونه ای از فرمایش مولای متقیان را در بیان اخیری که ذکر شد، می توان در نقدی
دانست که امیر مؤمنان این نقد را در خطبه 3 نهج البلاغه بر حکومت های پیش از
خودشان دارند که در قسمتی از آن نقد، ایشان می فرمایند: " در دوره ای، کسی زمام
امور را به دست گرفت که می خواست کارها را با خشونت پیش ببرد( مانند اینکه
بخواهیم مردم را با سیاستی خشن و با زود وادار به نمازخواندن کنیم) که نتیجه آن بی
اخلاقی شد. خلیفه ای درگذشت و خلیفه ای دیگر به جای او آمد که در یک جایگاه خشن
قرار داشت، سخن گفتن او غلیظ و رفتارش خشن بود که عوارض این امر آسیب دیدگی
اخلاق بود. به ذات اقدس الهی مردم گرفتار چهار چیز شدند، گرفتار خبط شدند که در
اینجا خبط به معنای از جاده بیرون رفتن و ادامه دادن است ( مردم دچار بیراهه روی
شدند)، مردم عصبی و دچار بیماری های روحی و روانی می شوند، نفاق و ریاکاری و
رنگارنگی در جامعه پیدا می شود.
همچنین حضرت در خطبه 108 نهج البلاغه تحلیلی دارند که براساس آن می فرمایند: "
اگر در سیاست و حکومت خودکامگی روا شود و در یک جامعه افرادی سر کار بیایند
که استبداد را بر مردم روا کنند، در آن جامعه، گریزهای اخلاقی ایجاد شده و به سمت
بی اخلاقی سوق داده می شود. مردم با یکدیگر در پرده دری برادری می کنند، دین
گریزی، استبداد، خودکامگی، سرکوب گری اتفاق می افتد و همه دوست دارند به
یکدیگر دروغ بگویند و سخن راست را دشمن قلمداد می کنند. صداقت و راستی از
صحنه کنار می رود و دروغ می جوشد. افراد در لفظ با یکدیگر اظهار دوستی می کنند
اما در دل ها با یکدیگر دشمن هستند و مشاجره می کنند. فسق، بی هویتی، بی مرزی و
حریم شکنی با آن ها همراه شده و پاکدامنی موجب شگفتی می شود."
از نظر فرهنگی اگر در جامعه ای، راستگویی، اخلاق مداری و زیست اخلاقی شرافت
نداشته باشد، بی اخلاقی زیاد می شود. فرهنگ جامعه باید به سمتی حرکت کند که اخلاق
شریف شود.
اسلام؛ بر ضد دروغ و فرهنگ هدف و وسیله را توجیه می کند
امیر مؤمنان در حکمت 252 می فرمایند: " خداوند ترک دروغ و پرهیز از دروغ را
واجب کرده است تا راستی شرافت پیدا کند."
همچنین در جامعه باید فرهنگ جلوبردن کار به هر وسیله ای تغییر کند و زیر و رو
بشود.
در خطبه 41 نهج البلاغه نیز امام علی (ع) می فرمایند: " اگر کسی از لحاظ فرهنگی و
ایمانی درست باشد و مرزهای اعتقادی داشته باشد، به هر وسیله ای کارش را جلو نمی
برد."
امام علی (ع) از فرهنگ سهل انگاری و فاصله چهارانگشتی میان حق و باطل سخن می
گوید
یکی از اموری که حضرت بر آن حساس بود، فرهنگ سهل انگاری است که در این
مورد می فرمایند: " انسان نباید هر چیزی را که به زبانش آمد و هر چیزی را که شنید،
بیان کند، نباید هر چیزی را که شنید باور کند زیرا این موارد ترویج دروغ و ترویج بی
اخلاقی می آورد. بدانید که میان حق و باطل، چهار انگشت بیشتر فاصله نیست. "
بنابراین علل فردی، علل اجتماعی، علل سیاسی، علل مدیریتی، علل اقتصادی، علل
فرهنگی، علل آموزشی و علل تربیتی در بروز بی اخلاقی ها نقش دارند و برای
مشخص کردن دقیق عوامل مؤثر باید تمامی موارد را مورد بررسی قرار داد.
ارزش مندی اخلاق را نهادینه کنیم
نهضت اخلاقی را با تمرکز بر یک خصلت اخلاقی آغاز کنیم
بیاموزیم زندگی بی اخلاق هیچ است
اگر قصد داشته باشیم یک نهضت اخلاق گرایی در جامعه ایران ایجاد کنیم، چگونه باید
آغاز کنیم؟ از چه عوامل و ابزارهایی در این مسیر باید استفاده کنیم؟
با توجه به دیدگاه ها و ادبیات امیر مؤمنان در این مورد، تصور می کنم باید از این جا
آغاز شود که ارزشمندی اخلاق را نهادینه کنیم بدین صورت که بیان شود زندگی بدون
اخلاق، هیچ نیست. سپس بین مسائل اخلاقی جستجو کنیم و از بین تمامی آن ها، یک
مورد را پیدا کنیم و نهضت اخلاقی را با آن مورد، ایجاد کنیم.
مولای متقیان در خطبه 176 نهج البلاغه می فرمایند: " اخلاق باید محور باشد و برای
برپایی یک نظام اخلاقی، بپرهیزید و نگران باشید که مبادا اخلاق را بشکنید و آن را
دگرگون کنید."
طبق فرمایش ایشان در حال حاضر باید کاری انجام داد که دلواپسی نسبت به اخلاق،
نگرانی و دغدغه اصلی به صورت فرهنگ عمومی پیدا شود
نسبت عقل و زبان و اخلاق
حضرت در ادامه می فرمایند: " انسان باید زبانش را حفظ کند، زبان نسبت به دارنده اش
سرکش است. به خدا سوگند هیچ بنده ای را نمی بینم که تقوای او، او را نگاه دارد و به
او نفعی رساند مگر اینکه زبانش را حفظ کند ( یعنی تقوایی که اساس اخلاق است، با
حفظ زبان و با راستگویی معنا پیدا می کند.) اگر می خواهید بین مؤمن و منافق فرق
بگذارید، از اینجا باید شروع کنید. زبان مؤمن در پشت عقلش و عقل منافق در پشت
زبانش پنهان شده است. زیرا مؤمن هنگامی که بخواهد سخنی بگوید، تمامی جوانب آن
را می سنجد و اگر درست و خیر بود، آن را بیان می کند و اگر بد و آسیب زننده بود،
آن را بیان نمی کند اما منافق هر چیزی را که به زبانش بیاید، بیان می کند و نمی داند
که چه چیزی به سود او است و چه چیزی او را شکوفا می کند و همچنین چه چیزی به
ضرر او است."
در این راستا امیر مؤمنان همچنین استناد می کنند به سخنی از پیامبر اکرم (ص) که اگر
قرار است ایمان افراد درست بشود باید قلب افراد، راست و درست شود و همینطور قلب
کسی درست نمی شود مگر اینکه زبان او راست شود."
به نظر من برای آغاز یک نهضت به منظور حرکت به سمت یک دستگاه کامل اخلاقی،
باید از راستی، راستگویی، صراحت و صداقت آغاز کرد.
خلا سیاست گذاری تربیت اخلاقی در دوران کودکی زیبنده نظام اسلامی نیست
فقدان عدالت و تدبیر و پاسداشت حقوق؛ و فروپاشی نظام اخلاقی خانواده را به دنبال
خواهد داشت
دو مقطع تحصیلی آموزش و پرورش و آموزش عالی تا حدودی در اختیار دولت قرار
دارند اما براساس یافته های روانشناختی، مهم ترین سال های شکل گیری شخصیت و
اخلاق فرد، در دوره کودکی است که در این دوران، ارتباطی با ابزارها و دستگاه های
تربیتی دولتی وجود ندارد. در منطق امام خمینی هم آموزش و پرورش در اولویت نسبت
به دانشگاه و دوران کودکی در اولویت نسبت به مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش
محسوب می شود؛ در حالی که ما با یک خلا سیاست گذاری و برنامه ریزی برای
تربیت دوران کودکی مواجه هسیتم؛ آیا این خلأ در سیاست گزاری یک نظام اسلامی،
قابل پذیرش است؟
وجود چنین کمبودی در سیاست گزاری یک نظام اسلامی به هیچ وجه قابل پذیرش
نیست. به اعتقاد بنده، بیشترین سرمایه گزاری را باید به سمت سلامت اخلاقی هدایت
کنیم. اگر سلامت اخلاقی در جامعه ایجاد شود، به دنبال آن، سلامت اقتصادی، سلامت
اجتماعی، سلامت سیاسی و سلامت مدیریتی نیز هویدا می شود.
امیر مومنان در این خصوص بیانی دارند که "ابن ابی الحدید معتزلی" در جلد بیستم
شرح نهج البلاغه اش، در تکمله حکمت های نهج البلاغه آورده و آن بیان بدین شرح
است: " فقدان اخلاق، فقدان ادب و فقدان تربیت، سبب و علت هر شر، بدی، فساد و
تباهی است."
از این بیان گوهربار به خوبی بر می آید که ما باید بررسی کنیم هنگامی که نظام اخلاقی
نزد خانواده شکل می گیرد، باید ببینیم خانواده تحت تاثیر چه نظام تربیتی و چه نظام
مدیریتی است.
باید توجه کنیم که یک اقتصاد ناسالم فساد می آورد. امیر مومنان بیانی دارند خطاب به
محمد بن حنفیه که می فرمایند: " پسرم، من از فقر بر تو می ترسم زیرا فقر دین انسان
را ناقص می کند، عقل را آشفته می کند و موجب کینه، دشمنی و بی اخلاقی می شود."
بنابراین اگر در جامعه ای ساختار اقتصادی وجود داشته باشد که عده ای را به زیر فقر
بکشاند و بدین ترتیب شاهد وجود یک ساختار بی عدالتی باشیم، این موضوع بی اخلاقی
می آورد زیرا امکان ندارد اخلاق با بی عدالتی جمع بشود.
امکان ندارد اخلاق با ستم اقتصادی جمع بشود زیرا در جامعه ای که ستم اقتصادی
وجود داشته باشد، بی اخلاقی هم به وجود می آید. امیر مومنان همچنین بیانی دارند که
براساس آن می فرمایند: " خداوند عدالت را قرار داده و می گوید عدالت بورزید برای
اینکه انسان ها راست شوند، روی پای خود بایستند و درست شوند و از گناه و ستم پاک
شوند."
از این سخن به خوبی مشخص می شود که برای کم کردن گناه و ستم، باید عدالت برپا
شود و چنین عدالتی در همه وجوه اعم از عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی، عدالت
سیاسی، عدالت مدیریتی، عدالت قضایی، عدالت فرهنگی و عدالت آموزشی تحقق پیدا
کند.
ایشان همچنین از عدالت به عنوان روشنی چراغ اسلام یاد می کنند به این معنا که اگر
اسلام بود اما عدالت نبود، اسلام به عنوان یک چراغ خاموش در نظر گرفته می شود و
چنین چراغ خاموشی، امکان هدایت افراد را ندارد. بنابراین باید به این نکته توجه داشت
که دست دولت و حکومت در این عرصه باز است یعنی به گونه ای باید سیاست گذاری
و عمل شود که عدالت را دنبال کند و بدین ترتیب توزیع عدالت صورت بگیرد نه توزیع
فقر. اگر توزیع عدالت صورت بگیرد، در آن صورت بستر برای اخلاق نیز فراهم می
شود.
حضرت علی (ع) در خطبه 216 نهج البلاغه بیانی درخصوص حقوق افراد دارند که
بر این اساس می فرمایند: " هنگامی که حقوق انسان زیرپا گذاشته می شود (اعم از
حقوق اجتماعی، حقوق سیاسی، حقوق اقتصادی، حقوق فرهنگی و حقوق آموزشی)، بی
اخلاقی ها ،بیماری های روحی روانی، دین گریزی و مرزشکنی پیدا می شود."
به نظر می آید که به این موضوع باید به صورت جدی و همه جانبه نگاه کرد و نباید این
گونه تصور شود که اخلاق را می توان با شعار دادن و مواردی نظیر ساعت ها سفارش
به اخلاق، فراهم کرد. زیرا اخلاق را با عدالت، پاسداشت حقوق، مدیریت صحیح،
تدبیرورزی، اعتدال و مدیریت صحیح، و با صراحت و صداقت در همه عرصه ها می
توان فراهم کرد.
به نظر شما برای جبران این خلأ، نظام اسلامی چه کارهایی باید انجام دهد؟
به نظر بنده، ما به طور کلی دو کار باید انجام دهیم که یکی از آن ها، کار آموزشی،
تربیتی و فرهنگی است و کار دیگر، یک فعالیت ساختاری، قانونمندی و بهینه سازی
است به این معنا که درحوزه هایی که به آموزش، تربیت و فرهنگ اختصاص دارد،
واقعا کار فرهنگی انجام شود که نمونه خوب در این مورد این است که در کتاب های
آموزشی ما، دروغ نباید راه داشته باشد یعنی مبادا از این که در مواقعی که به نفع
خودمان است، دروغی را به بچه ها ارائه دهیم زیرا چنین مسائلی به زیرساخت های
اخلاق آسیب می زند. البته نباید فراموش کرد که اقدامات صورت گرفته در این حوزه
دیر جواب می دهد زیرا دیر بازده است.
در حوزه بعدی که شامل بخش های ساختاری، قانونمندی و بهینه سازی می شود، به
عنوان نمونه می توان در قسمت قانونگذاری فعالیت هایی انجام داد و قوانینی را وضع
کرد که بر اخلاق زمامداران نظارت کند یعنی اگر یک مدیر ارشد وعده داد و عمل
نکرد، دروغ گفت و تکرار شد، باید پاسخگو باشد.
در زمینه ساختاری، می توانیم در ساختار مدیریتمان به اخلاق بها دهیم و اخلاقی را که
به فرموده امیر مومنان موجب بهره وری و پیشرفت سیاسی و همچنین موجب توفیق
است را وسیع کنیم. نمونه دستگاه اخلاقی که امیر مومنان بر آن تاکید می کنند، دستگاه
اخلاقی مالک اشتر است که در این زمینه به عنوان مثال می توانیم عهدنامه مالک اشتر
را جلویمان بگذاریم و بگوئیم که می خواهیم به این موارد عمل کنیم و همه مدیران ما
موظف شوند دوره تعلیم عهدنامه مالک اشتر را ببینند و ما سعی کنیم این موارد را
عملیاتی کنیم زیرا در جامعه ما، اینگونه موارد ضعیف است و ما در جامعه مان ضعف
هایی داریم که این ضعف ها موجب آسیب دیدگی اخلاق در جامعه می شود. ما باید
ضعف های موجود در جامعه اعم از بی عدالتی ها را شناسایی کنیم زیرا در این مسیر
به عنوان نمونه اگر فسادی پیدا شد و اگر افراد اصلی و مقصر در این امر، گرفته نشوند
و مجازات نشوند، این موضوع به نوبه خود باعث بروز بی اخلاقی هایی می شود. باید
از این موارد مراقبت کرد و به بهینه سازی این موارد در جامعه پرداخت و در
اینصورت در یک بازه زمانی، به طوریقین پاسخ خواهیم گرفت.
خلأ ها و الزامات تدریس اخلاق
هم اکنون در مقطع دبیرستان تقریبا اخلاق تدریس نمی شود و در دانشگاه نیز تدریس
اخلاق با ضعف های بزرگی روبه رو است. لطفا شیوه تدریس اخلاق را شما با توجه به
تجربه ای که از حضور در آموزش و پرورش و دانشگاه دارید، به طور جداگانه تحلیل
بفرمایید.
این موضوعات از مواردی به شمار می رود که لازم است درباره آن، کار کارشناسی
صورت بگیرد و خیلی راحت نمی توان درباره آن نظر داد. این گونه به نظرم می رسد
که تدریس اخلاق خوب است اما در این روند باید به چند چیز، به شدت دقت شود که
نخستین این موارد، متن مناسب و مورد دوم، روش تدریس مناسب است. مورد سوم
تدریس کننده مناسب و مورد چهارم، لوازم لازم برای تدریس و همچنین برای مدرس
اینگونه مباحث است به این معنا که اگر ما اخلاق تدریس می کنیم، دانشجو باید در این
اداره، در این مدرسه، در این سازمان و در این دانشگاه، نمودهایی از اخلاق را هم ببیند
چون اگر نبیند آن درس و آن مبحث تدریس شده، جواب نخواهد داد و نتیجه معکوس
خواهد داد زیرا افراد از یک سو می بینند که به راستگویی سفارش شده اما در کنارشان
و حتی در همان محل تدریس، دروغ گفته می شود. بنابراین باید این چهار نوع توجه و
برنامه ریزی صورت بگیرد تا تدریس اینگونه مباحث، اثربخش باشد.
سیاست گذاری مناسب برای درهم آمیختگی عمل و اخلاق
اما به نظر می آید آن چیزی که بیش از همه در دستگاه های آموزشی ما اعم آموزش و
پرورش یا آموزش عالی، می تواند زمینه ساز اخلاق باشد. ما نباید اینگونه تصور کنیم
که آموزش یک مبحث است و اخلاق و تربیت یک مبحث جداگانه به شمار می رود زیرا
این ها از هم جدا نیست.
نباید تصور کنیم مدیریت یک چیز است و اخلاق و تربیت یک چیز دیگر است یعنی ما
یکجا درس اخلاق می دهیم و در جای دیگر مدیریت می کنیم زیرا اینها یکی( یک چیز)
است.
اگر به دنبال اخلاق هستیم، سخن از اخلاق گفتن نباید زیاد باشد بلکه عمل به اخلاق باید
زیاد باشد. هنگامی که سخن از اخلاق کم ولی عمل به اخلاق زیاد باشد، اینگونه قطعا
جواب می دهد.
چرا در روایات ما گفته شده که مردم را دعوت کنید به جز با زبانتان؟ این بیان به این
معناست نه اینکه نگویید بلکه اگر یک مورد می گویید، به ده مورد نیز عمل کنید.
ما در نظام آموزش و پرورشمان اگر مدیریتمان را درست کنیم و مدیریت عاقلانه،
مدیریت عادلانه، مدیریت بهینه، مدیریت انسان گرا، مدیریت مبتنی بر کرامت همه و
مدیریت حق مدار را ایجاد کردیم، این موضوع به نوبه خود در زمره اخلاق به شمار
می رود. در این هنگام اگر مقداری درس اخلاق، بوسیله فرد مناسب و به شیوه درست
نیز گفته شد، آنوقت جواب می دهد.
توجه به هوش اخلاقی و هوش هیجانی در تربیت اخلاقی
اخلاق، نسبت مستقیمی با یکسری مفاهیم روانشناسی مانند هوش اخلاقی، مهارت های
زندگی و به طور کلی ویژگی های تعادل شخصیتی دارد که هرکدام از این موارد
آموزش های خاص خود را دارد.
به عنوان نمونه در غرب، هوش اخلاقی از دو سالگی تدریس می شود و مفاهیمی مانند
مهربانی و همدلی به بچه ها آموزش داده می شود. وجود خلأ تدریس اینگونه مفاهیم در
یک جامعه اسلامی، با توجه به اینکه حضرت امام (ره) آموزش پرورش را مهم تر از
دانشگاه می دانند (صحیفه امام، ج 19، ص 189)، آیا قابل پذیرش است؟
نه تنها هوش اخلاقی، بلکه برای مباحثی مانند هوش هیجانی نیز باید از پائین ترین
سنین، بستر سازی و آموزش داده شود. همانگونه که مشاهده می کنیم به میزان زیادی
در آموزه های ما درباره مدارا سفارش شده است.
یکی از شاهکارهای امام راحل، کتاب "شرح حدیث جنود عقل و جهل" است که ایشان
در این کتاب، مباحث مفصلی درباره اخلاق دارند و آن نظام اخلاقی را که امام تصمیم
داشتند بنا کنند، آن را براساس شرح حدیث جنود عقل و جهل مطرح کرده اند.
یک بند حدیث جنود عقل و جهل که از امام صادق (ع) نقل شده است، رفق و خرق
است، بر این اساس است که این حدیث، هفتاد نیرو، رفتار و ویژگی در آن وجود دارد به
عنوان ویژگی ها و نیروها و سپاهیان رحمان، سپاهیان عقل و هفتاد نیرو و ویژگی به
عنوان سپاهیان شیطان و جهل.
یکی از این ها رفق و خرق است به معنای نرمی، ملایمت و مدارا در مقابل تندی، تیزی
و خشونت.
امام راحل (س) در ذیل بحث رفق و خرق نکاتی را مطرح کرده اند که با توجه به این
نکات به خوبی روشن می شود که ما باید روی چه مواردی سرمایه گذاری کنیم و به چه
سمت و سویی حرکت کنیم.
در این مورد، حضرت امام خمینی در کتاب "شرح حدیث جنود عقل و جهل، چاپ
مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام، سال 1377، صفحات 315 تا 317 ، می
فرمایند:«بدان که رفق و مدارا را در انجام امور مدخلیت کامل است، چه در باب
معاشرت با خَلق و انجام امور دنیاوى، و چه راجع به امور دینى و هدایت و ارشاد خلق
و باب امر به معروف و نهى از منکر، و چه راجع به ریاضت نفس و سلوک الى اللَّه
تعالى.
و شاید این که در حدیث شریف است که «رفق میمنت دارد و خرق و عنف شوم است»،
اشاره به بعض این امور باشد. مثلًا در باب انجام امور دنیاوى آن طور که با رفق و
مدارا ممکن است انسان تصرّف در قلوب مردم کند و آنها را خاضع و رام کند، ممکن
نیست با شدَّت و عنف، موفق به امرى از امور شود.
فرضاً که با شدّت و سلطه، کسى اطاعت از انسان کند؛ چون قلب او همراه نشود، از
خیانت، انسان مأمون نخواهد شد. ولى رفق و دوستى، دل را رام کند که با رام شدن آن،
تمام قواى ظاهره و باطنه رام شود؛ و فتح قلوب از فتح ممالک بالاتر است. خدمتهاى از
روى صداقت و جانفشانیها، همه از فتح قلوب است. با فتح قلوب، فتح ممالک نیز شود.
فتوحات اسلامیّه در اثر فتح قلوب نظامى اسلامى بود، و الّا با آن عدِهّ و عُدّه، این
پیشرفتها غیر ممکن بود.
بالجمله رفق و مدارا در پیشرفت مقاصد، از هر چیز مؤثّرتر است، و چنانچه در مقاصد
دنیائى چنین است، در مقاصد دینى از قبیل ارشاد و هدایت مردم رفق و مدارا از مهمّات
است که بدون آن، این مقصد شریف عملى نخواهد شد.
خداى تبارک و تعالى پس از آن که حضرت موسى و هارون- علیهما السلام- را مأمور
فرمود که پیش فرعون بروند و او را دعوت و ارشاد کنند، از جمله دستوراتى که به آنها
مى دهد، مى فرماید: «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى* فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ
یَخْشى» . دل سخت فرعون را- که أنانیّتش به جائى رسیده بود که به دعوى الوهیّت
برخاسته بود- باز با رفق و مدارا بهتر مى توان به دست آورد. از این جهت مى
فرماید: «بروید پیش فرعون سرکشِ یاغى، و با او با نرمى و رفق سخن بگوئید، شاید
این سخن نرم او را متذکر خدا کند و از روز جزا بترسد».
و این دستور کلّى است از براى هدایت کنندگان راه حق که راه فتح قلوب را باز مى
کند. چنانچه خداى تعالى پیغمبر بزرگ خود را ستایش مى فرماید که «تو بر خُلق
بزرگ هستى» ، البته براى چنین مقصد بزرگ، خُلق بزرگ لازم است که قوّه مقاومت
با تمام ناملایمات را داشته باشد، و با هیچ چیز از میدان ارشاد خلق، در نرود.
بزرگتر زحمت و سختترین رنج و تعب هادیان راه حق، معاشرت با جاهلان و دعوت
بىخردان بوده و هست. و از این جهت، اینها باید متصف به بزرگترین اخلاق حسنه
باشند و باید قوّه رفق و مدارا و حسن عشرت، در آنها به طورى باشد که با تمام جهالتِ
جاهلان و بى خردان، مقاومت کنند. زودرنجى و کدورت و أمراض عصبى ، به کلّى با
این شغل شریف منافى است. شدّت و عنف و عجله، مخالفِ وظیفه هادیان الى اللَّه است،
چنانچه در روایات شریفه اشاره به این معنى بسیار است.
در باب امر به معروف و نهى از منکر، یکى از مهمّات، همین رفق نمودن و مدارا
کردن است. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبى را با شدّت و عنف
بخواهد جلوگیرى کند، کارش از معصیت کوچک به معاصى بزرگ یا به ردّه و کفر
منتهى شود؛ در ذائقه انسان امر و نهى تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را
تحریک مى کند. آمر به معروف و ناهى از منکر باید این تلخى و ناگوارى را با
شیرینىِ بیان و رفق و مدارا و حسن خُلق، جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت
معصیت کار را نرم و رام نماید.»
«...آن قلبی که آلوده به بغض و عداوت با بندگان خدا باشد و با عنف و خرق با آن ها
رفتار کند، از فطرت الهیه خارج و به واسطه آلودگی به دنیا و زخارف آن و آلودگی به
حب نفس، خودخواهی و خودپسندی ، از اصل فطرت محتجب شده است و نیز لازمه
محبت به حق تعالی که از فطریات اصلیه است، ... محبت به آثار و خلایق است و
لازمه محبت، رفق و مدارا است. (همان،صص319و320).
ما باید دوست داشتن، همکاری کردن، مدارا کردن و سایر ویژگی های اخلاقی از
جمله تحمل کردن را در بچه ها به وجود آوریم ، به نظرم این موارد به هوش اخلاقی و
هوش هیجانی نیز مربوط می شود که ما براساس آموزه های اسلامی باید آن ها را در
بچه ها به وجود بیاوریم. "
فضای مجازی به مثابه یک فرصت برای توسعه اخلاق
در پایان به نظرم می رسد که امروز در فضای مجازی قدرت بسیار زیادی وجود دارد
و همچنین افرادی که در چنین فصایی سایت دارند، می توانند به خوبی از این قدرت
استفاده کنند و این فرصت را که امروز بالاخره فراهم شده، نباید از دست داد و به نظرم
می آید که این فضا، بهترین فرصت را فراهم کرده تا ما به فرموده امیر مؤمنان، اخلاق
و محاسن اخلاقی آدم را بیان کنیم و از همه دنیا دعوت کنیم تا بیائید کرامت ها را حفظ
کنیم، حقوق افراد را پاس بداریم، نگه دار و مرزبان حریم باشیم ، عدالت را رعایت کنیم
و با صداقت و صراحت سخن بگوییم.
________________________________
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم قرآن و حدیث پردیس
تهران و مدیر گروه نهج البلاغه این دانشگاه، مسلط به چهار زبان زنده انگلیسی، عربی،
فرانسه و آلمانی است.
این پژوهشگر برجسته نهج البلاغه و اندیشه های امام علی (ع)، تاکنون در مجامع و
شوراهای علمی بسیاری از جمله گروه داوری پژوهشهای فرهنگی دینی دبیرخانه
پژوهش فرهنگی سال و کتاب سال جمهوری اسلامی، شورای سیاستگزاری جشنواره
نهج البلاغه دانشجویان سراسر کشور، گروه تخصصی برنامه ریزی درسهای عمومی
دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، هیأت علمی دفتر بررسی شیوه های
گسترش آرا و اندیشه های حضرت امام خمینی در برنامه های آموزش و پرورش و
همچنین کمیته علمی کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی و کمیته علمی
کنگره بین المللی شهید مصطفی خمینی و هیأت علمی کتاب سال ولایت عضویت داشته
است.
از جمله تالیفات متعدد مصطفی دلشاد تهرانی می توان به "سیره نبوی"(منطق عملی)،
دفتر اول، سیره فردی، "دولت آفتاب": اندیشه سیاسی و سیره حکومتی امام علی(ع)،
"عارض خورشید": مقدمه ای بر اندیشه سیاسی امام خمینی، "دلالت دولت": آیین نامه
حکومت و مدیریت در عهدنامه مالک اشتر، "دین و دینداری در نهج البلاغه"، "ارباب
امانت": اخلاق اداری در نهج البلاغه و "رهزنان دین": آسیب شناسی دین و دینداری
در نهج البلاغه اشاره کرد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی جماران